*** شعر تازه سروده شده توسط  سردار میرشکار از فرماندهان دفاع مقدس ***

غروب یه رزمنده

دل هوس ها  می کند  وقت غروب

یا به غرب پر می کشد یا به جنوب

یادی از روزهای ایثار می کند

یاد رزم  و یاد  پیکار  می کند

یادی از خاکریز و سنگر می کند

یادی از تانک و شناور  می کند

یادی  از پیچ شلمچه  می کند

یادی از کوشک تا حلبچه می کند

یادی از سجاده  و  مهر نماز

یادی  از خلیزه  و  بازی دراز

یاد  یارب  یارب   تو   سنگرا

یاد خواب تو قایق و  رو لنگرا

یاد رفتن  روی اروند می کند

یاد چفیه یاد سربند می کند

یادی از کرخه و کارون می کند

یادی از  دوربین مادون می کند

یاد بازدید کردن میدان مین

یاد قرآن خوندن توی  کمین

یاد خمسه خمسه از سوی عدو

یاد  ترکش  خوردن  وقت  وضو

یاد سرداران سر بر دار عشق

یاد  رهبر  قافله  سالار عشق

یاد طوسی یاد نوبخت یاد یار

یاد  بلباسی و  یاد شیر سوار

یادی  از گلهای  پرپر  می کند

یادی از فرمانده لشکر می کند

یادی از قربانی و  از  لشکرش

یادی از حاجی بصیر و اصغرش

یادی از دلباختگی های بسیج

یادی از غواصی در عمق خلیج

یادی از آن همه عشق و شوق و شور

یادی  از شط  علی ،  یادی  از طبور

یادی از بسیجیان شهر نور

یادی از بابایی جانباز  صبور

یادی از اسودی و گردان او

یادی از عسکری و ایمان او

یادی  از یگان دریایی کنم

یادی از محسن اسحاقی کنم

یادی از گلگون و فاو  و محورش

یادی از فولادی، آن همسنگرش

یاد  شبها و  منورها بخیر

یاد شهرداران سنگرها بخیر

یادی از امداد و امدادگر  پیر

یادی از سه راه مرگ و ثبت تیر

یادی از نماز شب طاهری

یادی از آویش و یاد تیموری

یادی از عشاق سالک می کنم

یادی  از گردان  مالک  می کنم

میرشکارا  راز  دل  افشا مکن

حرف بی پروا مزن حاشا مکن

لام را  بر کام نه حرفی نگو

چون نمی یابی دگر سنگ صبور

راز دل با چاه گفتن خوشتر است

در کویر با ماه گفتن خوشتر است